Tuesday, July 30, 2002

دوهفته ای به علت انواع مشکلات نتوانستم مطلب جديدی به را بنوسم .
خبر ها زياد بود ازپخش اعترافات آقای سيامک پورزند که فقط خدا می داند
چطور او را وادار به اين اعتراف ها کرده اند البته نه چرا فقط خدا همه مردم
ايران يا حداقل کسانی که فيلم اعترافات همسر سعيد امامی و همکاران اورا
ديده اند می دانند که در زندان های وزارت اطلاعات و ديگر زندان های سياسی
ايران چه می گذرد.حالا می فهمم که اميرانتظام چه مردی است چه اراده مستحکمی
دارد واقعا با يد به او درود گفت.کسی که از شکنجه در زندانهای زمان خمينی
تا شکنجه درزندانهای کنونی دوام آورده وحتی به خود اجازه داده به هيچ وجه
زير بار دروغ ها وفشار های حکومت برود . درود بر آزاد مرد ايران اميرانتظام.
اعترافات پورزند چيزی شبيه به يک شوخی بود البته برای کسانی به غير از به
قول آقای نوری زاده ذ وب شدگان در ولايت يا يا يک مشت انسان های بی فکرو..
نمی دونم حرف های رهبر راشنيده ايد يا نه ؟ سخنان او در با ره پورزند .
حرف های جنتی هم که .......
اگر کمی دقت کنيم به مطالب جالبی می رسيم :
1- خامنه ای به اعترافات پورزند اشاره کرد و از آن به عنوان مدرکی بر حرف های
قبلی خود استفاده کرد. حالا اين را مقايسه کنيد با اعترا فات زن سعيد امامی . حال
اگر طرز گرفتن اين اعترافات رو نمی شد ايا خامنه اي به آن حرف ها نيز استناد
نمی کرد ونمی گفت اين کار کار ها در وزارت اطلا عات به دستور اسراييل انجام
می شده ؟
2- نمی گفت اين ها انحرافات اخلاقی داشته اند واز آمريکا پول می گرفتند ؟
چه را بطه ای بين اعتراف گير ها و خامنه ای ، جنتی ، مصباح يزدی و... وجود دارد ؟
اعترا فات آن چند دختر را که در جريان کشتن بمب گذاری در مشهد و تهران از
تلويزيون پخش شد به ياد داريد ؟
اعترافات افشاری را چه ؟ علی افشای که تا از زندان آزد شد همه را تکذيب کرد.
بله ديگر حنای اين آقايان برای ما رنگی ندارد.
ديگر هيچ اعترافی که از سيمای لاريجانی پخش شود و حکومت ايران آن را تا ييد
کند معلوم است که يک بوهايی دارد بايد به آن شک کرد.
در اين زمينه چند مقاله جالب وجود دارد که خواندن آنها خالی از لطف نيست .
1- مقاله نيما راشدان
2- مقاله ابطحی
3- و نوري زاده

Friday, July 12, 2002

مدتی بود که در کتاب های مختلف به جمع آوری سخنان بزر گان می پرداختم.

جزوه جالبی شد که تعدای از آن سخنان را در اينجا نقل می کنم :


1- بهتر است انسان با عقا يد خود يک ابله با شد تا اينکه با عقايد ديگران يک مرد

دانشمند به حساب آيد. ( نيچه )

2- هر سفر هزار فر سنگی با يک گام اغاز می شود. ( يک مثل چينی )

3- هر کار بزرگ در آغاز محال به نظر می رسد. ( کارلايل )

4- هرکاری را که تصميم به انجام دادن آن گرفتيد نصف ان را انجام دادهايد . ( آبراهام لينکلن )

5- من ازهيچ مکتبی پيروی نمی کنم ، از هيچ استادی چاپلوسی نمی کنم ، ديوانه ای

هستم که قايقم را خود هدا يت می کنم. ( نيچه )

6- اگر" فقط " را باعث اميدواری واستقلال خود ميدانيد هرگز به آرزوی خود

نخواهيد رسيد. ( هنری فورد )

7- هيچ کس جز خود ما مسيول بدبختی و خوشبختی ما نيست . (بودا )

8- زندگی بدون کار ، مردن پيش از وقت است. ( گو ته )

9- عاليترين سلاح برای مغلوب کردن دشمن خونسردی است . ( مثل بريتانيايی )

10- من دشمن تو وغقايد تو هستم ول حا ضرم در راه آزادی عقيده ات جانم را فدا کنم ( ولتر )

11- اگر ملتی چيزی را بر آزادی تر جيح دهد همه چيز راازدست خواهد داد . ( سامرست موام )

12- اگر نتوانيم آزاد زندگی کنيم بهتر است مرگ را با آغوش اباز استقبال کنيم ( گاندی )

13- اگرمی خواهی اندازه تمدن وپيشرفت ملتی را بدانيد به زنان آن ملت بنگريد . ( ناپليون )

14- مردی که کوه را ازميان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگريزه ها کرد .(مثل چينی )

15- کسی ککه دارای عزم راسخ با شد جهان را مطابق ميل خود عوض می کند. (گو ته )

16- به من آزادی دهيد ، يا مر گ .( پل هانری )

17- اولين شرط موفقيت ، شهامت وبی باکی است .( ناپيون )








Wednesday, July 10, 2002

امروز سالگرد حادثه 18 تير بود .نمی دونم به خيابان آمده بوديد يا نه ولی واقعا
بايد به اين جوانان دست خوش گفت که با چه ذل قرص و محکمی اين جور به
خيابان آمده بودند و شعا ر توپ تانک بسيجی دِگر اثر ندارد سرمی دادند وجلوی
آنهمه بسيجی راه می رفتندواعلام میکرئند که خواستار يک حکومت آزاد ودموکرات
هستند.
هر چند عکس های زيادی از اين واقعه پخش خواهدشد ولی من هم چند عکس گرفتم
که هر چند کيفيت خوبی ندارد ولی خود يک سند از اين روز فراموش ناشدنی است.
وجود اينهمه سرباز و نيروی ضد شورش چيزی جز ترس حکومت را نمی رساند .



در خيابان آمير آباد حدود 10 تويوتای ضد شورش پارک شده بود . چرا ؟
کمی به اين عکس ها نگاه کنيد . ببينيد چگونه جلوی دانشگاه را مسدود کردند.



حکومتی که مردمش از آن حکومت ناراضی باشند حتی اگر هر قدرتی پشتيبانش
باشد عمری طولانی نخواهد داشت.




اين بسيجی از چه می تر سد ؟







به اميد رهايی مردم ايران.

Tuesday, July 09, 2002

خب بالاخره فردا سالگرد حادثه هجدهم تير است. اماديگه نمی دونم چرا اون حال سال اول و دوم رو ندارم
سالگرد اول خيلی باحال بود همه چيز خود جوش بودمن از صبح در مقابل دانشگاه بودم کمی در گيری بود.
گروهی از حز ب اللهی ها بودند و ما که شعار می داديم بعد از ظهر هم که همه گی به اير آباد شمالی رفتيم
که ما رو به داخل کوی راه ندادند .آنجا بوديم تا اينکه بين مردم اين حرف زمزمه شد که قرار سا عت پنج مقابل
دانشگاه که رفتيم و اون حوادث اتفاق افتاد.سال بعد همچين خبری نبود و اتفاق خاصی جلوی دانشگاه نيفتاد .
با خودم فکر کردم که بله دليل کم شدن حضور مردم و همچنين اينکه گفتم ديگه اون حال و هوای سالهای پيش
نيست يکيش همين گروههای چند نفری هستند که روزی دو سه اعلاميه می دند و جنبش مردم را از حالت خود
جوش خارج کردند و فکر کنم دوت هم همين رو خواستار باشد چون همبستگی کمتر می شود وپراکنده کردن
. سرکوب راحتتر. البته اين دليل نمی شود که اين حادثه را فراموش کنيم وبا يد هر سال کوبنده تر از سال گذشته
اين مراسم رابرگذارکيم .
حتما حکم خرداديان را شنيده ايد ( ده سال زندان تعليقی و ده سال اقامت اجباری
در ايران ). خب حالا بگذ ريم که خرداديان برای چه به ايران آمد ودر باره حکومت
ايران چه طور فکر می کرد که جرات کرد که به ايران بيايد.آخر کسی نيست به او
بگويد آدم عاقل برای چی پاشدی اومدی ايران ؟
وقتی حکم اکبر گنجی صادر شد يک قسمتش اين بود تبعيد به بشا گرد . که همان زمان
هم عده ای به اين اعتراض کردند که تبعيد به بشاگرد يعنی اينکه آنجا تبعيد گاه است و ...
خب اين اززمانهای قديم هم بوده که مجرمان را به مناطق بد آب وهوا تبعيد می کردند.
وآنها بعداز گذراندن دوران محکوميت به شهروديار خود باز می گشتند.با اين مقد مه
دوباره نگاهی به حکم محمد خرداديان بيندازيد.بله قسمتی از حکم او ده سال اقامت اجباری
در ايران است يعنی ده سال تبعيد اجباری به ايران چون خردايان بصورت يک شهروند
امريکايی به ايران آمده بود ونه يک ايرانی.
حال اين يعنی چه . آيا ما به ايرانی بودن مان افتخار نمی کنيم . البته که افتخار می کنيم.
اين آخوند های عرب دوست با اعلام اين حکم در اصل کشور ايران را به عنوان تبعيد گاه
وجايی برای گذراندن دوران محکوميت ودر اصل زندان معرفی کرده اند وحالا می فهمم
که غربی ها ايران به عنوان کشوری نا امن ياد می کنند . بله خود دولت ايران نيز به اين
تفکر باور دارد.

Monday, July 08, 2002

بعد از يک مرخصی اجباری که کمی هم طولانی شد ازامروزدوباره

هرروز سعی می کنم اين وبلاگ را به روز کنم.

نمی دانم حرف های ديروز یاسرعرفات را شنيد يد يا نه. بالاخره

لپ کلام راگفت وهمه را خلاص کرد.گفت آقا جان همه آتيش ها زير

سر دولت ايران وشخص خامنه ای است.اگرمی خواهيد منطقه آروم شه

بايد فکری برای مهماتی که از طرف دولت ايران ارسال می شود را بگيريد