Sunday, June 29, 2003





سايت حميد رضا ذاکری هم مدتی است براه افتاده . آنچنان مطالب خواندی ندارد .
البته به جز بعضی گزارشات خود ذاکری.ولی سرزدن به آن خالی از لطف نيست.




نامه ابراهيم نبوی به خامنه ای واقعا خواندن دارد.
آقای خامنه ای! پيش از اينکه دير شود دستور برخورد بيرحمانه تان را پس بگيريد.
آقای خامنه ای! رهبری حکومتی که مردمش ساعت پايانش را انتظار می کشند کار سختی است؟ نه؟
ادامه...
فايل پی دی اف برای ذخيره .
به علت مشکلاتی که پيش آمده بود مدتی اين وبلاگ بهم ريخته بود و لی بالا خره
درست شد ومانند گذشته و حتی کمی پربار تر از گذشته به کار خود ادامه می دهد.
بخش معرفی نرم افزار های و معرفی کانال های جديد ماهوارهای به آن اضافه شده
که با استفاذه از لينک های موجود به آسانی می توانيد از آن استفاده کنيد.

Saturday, June 14, 2003

نامه عليرضا جباری به خاتمی .

در تاريخ 7 دي‌ماه 1381، از طريق مأموران اداره اماكن نيروی انتظامی، دو مأمور آن اداره تحت سرپرستی
شخصی با نام مستعار «كرماني»، به خانه مسكوني‌ام اعزام شده و چون من در ساعت 30/8 صبح كه آنها د
ر خانه‌ام حضور يافته بودند منزل نبودم، به محل كارم در مركز نشر دانشگاهی مراجعه و از آنجا مجدداً مرا
به خانه بردند.ادامه....

Wednesday, June 11, 2003

گزارش های منابع خبر در مورد تجمع مردم در تهران.

گزارش سا عت سه ايسنا .

خبر ايسنا .

خبر از سايت ياهو . لاتين

گزارش رويداد .

آخرين گزارش از تظاهرات مردم در تهران :

سه شنبه بيستم خرداد هشتاددو دو خورشيدی

ساعت يازده از طريق يکی از بستگان وهمچنين راديو ياران
از تظاهرات دانشجويان در کوی دانشگاه خبر دارشد م .
مردم در گزارشات خود به راديو ياران از راه بندان خيابان
امير آباد خبر می دادند. حدود ساعت دوازده به سمت کوی
حرکت کردم. تا قبل از پل گيشا خبری از شلو غی نبود ولی
تا روی پل رسيدم ترافيک سنگين شروع شد.
راه بسته بود ومردم ايستاده بودند کمی جلو تر درانتهای پل
يک کاميون ايستاده بود وتقريبا راه کاملا بسته بود .
صدای بوق از همه ماشين ها شنيده می شد البته بعضی ها
نمی دانستند چه خبر است و از همديگر سوال می کردند.
طرف های ساعت يک بود که گروهی نظامی به طرف ماشين
ها حمله کردند (البته در لاين شرق به غرب ) و ماشين هايی
را که بوق می زدند با باتوم روی کاپوت يا صندوق عقبشان
ضربه می زدند.ولی اين کار زود تمام شد ولی شيشه يک
ماشين شکست . خبری از بسيجی و نظامی نبود و مردم
همچنان بو ق می زدند و شعار می دادند :"دانشجوی زندانی
آزاد بايد گردد – هجدهم تير يادت نره - فرداشب همينجا و..
رفراندم رفراندم ".
به سر تقا طع امير آباد که رسيدم امير آباد به بالا را که بسته
بودند مستقيم هم که بسته بو د بالاجبار دور زدم وبرگشتم .
بوق همچنان ادامه داشت . گروهی ضد شورش ابتدای خيابان
گيشا ايستاده بو دند.ولی بشنويد از تقاطع امير آباد و فاطمی .
چهارراه کاملا بسته بو د يک کاميو ن راهنمايی شمال به جنوب
را بسته بود غرب به شرق هم ماشين ها ايستاده بودند و ولی
همچنان بوق زدن ادامه داشت . از دور تقريبا جلوی هتل نور
و دو د آتش ديده می شد . کروهی از دختر و پسر هادر ضلع
جنوب شرقی ايستاده بودن و شعار می دادند.
ولی امشب چيزی رو ديدم که تا حالا نديده بودم يکدفعه گروهی
بسيجی و نظامی به سمت بچه ها حمله کردند در دست بيشترشان
باتوم بو د ولی دست يک بسيجی يک قمه يا دشنه واقعا يک لحظه
خشکم زد شعار می دادند يکی از آنها در همون حال داشت می گفت
می ميرم ولی نمی گذارم آقا جام زهر رو بنوشد.
تاد لتون بخواد هم که به ماشين با توم زدند سر چهار را که يکی
از بسيجی ها ديوانه شده بود و با تکه چوبی که دردست داشت فقط
روی ماشين ها می زد .تا سا عت يک ربه به سه که من ديگه داشتم
برمی گشتم لباس شخصی ها در ميدان انقلاب ، توحيد وابتداب بلوار
کشاورز به وفور ديده می شدند.
نکته ديگر اينکه خطوط موبايل بطور کلی از کار افتاده بود البته د ر
محدوده همين شلو غی ها .

به اميد فروپاشی حکومت و داشتن ايرانی آزاد و آباد.