
داشتم کتاب نگرانی های من اثر شاملو را می خواندم حيفم آمد گوشه هايی از
حرف های شاملو را در وب لا گم ننويسم. سخنانش هميشه تازگی دارد.
اين کتاب سخنرانی احمد شاملو درآوريل سال 1990 در دانشگاه کاليفر نيا است.
که با نام نگرانی های من چاپ شده است .
در گوشه ای از اين کتاب شاملو در باره سانسور حرف جالبی دارد : « در هر
گوشه دنيا هر رژيم حاکمی که چيزي را ممنوع الانتشار به قلم داد من به خودم
اجازه می دهم که فکر کنم در کار آن رژيم کلکی است و چيزی را می خواهد
از من پنهان کند.
پاره ای از نظام ها اعمال سانسور را با اين عبارت توجيه می کنند که ما
نمی گذاريم ميکروبوارد بدن ما کنند و سلامت فکری ما ومردم را مختل کنند .
آنها خودشان هم می دانند که مهمل می گويند سلامت فکری جامعه فقط در
بر خورد با انديشه مخالف محفوذ می مانند .تو فقط هنگامی می توانی بدانی
درست می انديشی که من منطقت را با انديشه نادرستی تحريک کنم من فقط
هنگامی می توانم عقيده سخيفم را اصلاح کنم که تو اجازه سخن گفتن داشته باشی.
حرف مزخرف خريدار ندارد ، پس توکه پوزه بند به دهان من می زنی از درست
انديشيدن از نفوذ انديشه من می تر سی مردم را فريب داده ای و نمی خواهی
فريبت آشکار شود......
« برای سلامت عقل فقط آزادی انديشه لازم است.»
حرف آخرم را بگويم : شما حق نداريد به هيچ يک از احکام وآيه هايی که از
گذشته به امروز رسيده و چشم بسته آنها را پذ يرفه ايد ايمان داشته باشيد .
ايمان بی مطالعه سد راه تعالی بشری است فقط فريب و دروغ است که از اتباع
خود ايمان مطلق می طلبد و به آنها تلقين می کند که اگر شک آور ديد روی تان
سيا ه است .
اگر همه انطور فکر می کر دند يا حتی ده درصد اين حرف هارا هم می شنيدند
جامعه ما به اين شکل بود .
آيا به دولت هرچه را که می خواست سانسور می کرد؟
آيا هر کسی را که عقيده اش با او مخالف بود به زندان می انداخت ؟
آيا شورای نگهبان به عنوان قيم مرد م هرچه می خواست رد می کرد ؟
آيا روسای مملکت به اين راحتی به مردم دروغ می گفتند ؟
آيا.....
دهانت را می بو يند
مبادا که گفته باشی « دوستت می دارم»
دلت را می بو يند
روزگار غريبی است نازنين !
احمد شاملو 31/4/1358
مطالبی در وب در را بطه با سانسور :
1- سانسور اينتر نتی ( بيانيه )
2- سخنان علی اشرف درويشيان در با ره سانسور
3- گزارش گزارش گران بدونمرز