احمد شاملو کسی است که من همیشه سعی در بدست آوردن و حفظ
مطالبش بودم و همیشه او را ستایش کردم . به جرات می توانم از او به
عنوان یکی از کسانی که بیشتر مطالبش در ایران زیر تیغ سانسوررفته
نام ببرم. کافی است به انتهای یکی از کتاب های او که در
خارج از کشور به چاپ رسیده سری بزنید تا حرف من را تایید کنید.
در طول این بیست و اندی سال قبل از فوت این شاعر و ادیب بزرگ
دولت اسلامی ایران حتی نگذاشت کلمه ای از او در هیچ کجا نشر شود.
شعر های او به سختی اجازه چاپ می گرفت مقالات او اجازه نشر نداشت
و ترجمه هایش هم همینطور.
همیشه بدنبال مقالات شاملو بودم که سری مجله کتاب جمعه بدستم رسید .
واقعا حرف نداشت . و وقتی انسان حرف های اینگونه بزرگان را می خواند
تازه می فهمد که چرا این برزگان نه در رژیم شاه و نه در رژیم خمینی
اجازه صحبت نداشنتند.
در مقوله سانسور چه مطالبی که از دوران گذشته تا به حال گفته نشده و
به چاپ نرسیده . امروز داشتم گشتی در سایت روشنگری می زدم
که به مقاله جالبی از شاملو برخوردم که می توان ازآن به عنوان یک
سند تاریخی یاد کرد . و به پاسخ این پرسش رسید که چرا بعد فوت او
دولت اجازه برگزاری بزرگداشت و یادمانی از برای او را صادر نکرد.
"كدام ملاحظات، دوستان؟"
مرا ياري كنيد تا از طريق روزنامه شما به هموطنان بيداردل مان اعلام
خطر كنم كه دست سانسور، بار ديگر، و اين بار از آستين ديگري بر
گلوي مطبوعات پنجه افكنده است و خفقان رژيم شاه كه بر سر نيزه
ارتش و خشونت ساواك او استوار بود، اين بار در شرايطي تجديد مطلع
مي كند كه برپايگاه هاي تعصب تكيه كرده به سلاح هاي تكفير و نفرير
مسلح شده است...
ادامه .